جدیدترین مطالب
یادداشت های روز
گر صبر کنی …
امروز به نکته ی مهمی درمورد خودم رسیدم. اینکه بر خلاف چیزی که تصور میکردم، اصلا آدم صبوری نیستم. یا دست کم درموقعیت هایی که
1403/02/18
بدون دیدگاه
یادداشت های روز
روز مردگی
همه ی کارهایم مانده بود، دست و دلم به هیچ کاری نمی رفت. نیلا مثل همیشه شیطنت میکرد. صدای تلویزیون و آن برنامه کودک تکراری
1403/02/17
بدون دیدگاه
نوشتههای من
کفش کهنه
وصله خورده ام ، گشاد باشم یا تنگ فرقی نمیکند ، زانکه دیگر به پایت نمایی ندارم . آنقدر سرم به سنگ خورده است که
1402/12/24
بدون دیدگاه
نوشتههای من
آنچه از افسردگی میدانم
مقدمه : با سری که آتش گرفته به این طرف و آن طرف میدوید و کسی این شعله ها را نمیبیند . این توصیف مت
1402/11/15
2 دیدگاه
نوشتههای من
چرا به تنهایی نیاز داریم ؟
بودن همیشگی در جمع آدمهایی که حتی سلایق مشترکی با آنها نداریم ، از این محفل به آن محفل رفتن ، سر خود را با
1402/10/29
2 دیدگاه
نوشتههای من
چگونه نویسنده شدم ؟
مسیر نویسندگی من به زمان کودکی برمیگردد . آن زمان که کتابهای داستانی ام را سلاخی میکردم و عکسهایشان را در دفتری میچسباندم تا برای
1402/10/29
بدون دیدگاه
آخرین نظرات: