امروز دیرتر از همیشه بیدار شدم. گاهی این عادت دیر بیدار شدن، تمام روزم را تحت تاثیر قرار میدهد. و مجبور میشوم باحجم زیادی از کارهای روزانه، مواجه شوم.
باید این عادت را از خودم دور کنم. اما به این سادگی نیست. خاطرم هست که ترم سوم دانشگاه، به خاطر درسی که کلاسش صبح ها تشکیل میشد. آن واحد را حذف کردم. پس قضیه جدی تر از این هاست.
تراپیست درونم میگوید: عادت ها یک شبه به وجود نیامده اند که یک شبه از بین بروند. اما میشود با یک تغییر ساده، مثل زودتر خوابیدن، از وسوسه ی خواب صبح اندکی رها شویم.
در نوشتیار، بحث ترانه سرایی مطرح شد. اینکه چگونه یک ترانه ی اصیل، میتواند در عمق جانمان نفوذ کند. و یک ترانه ی بی مایه چگونه در کمترین زمان ممکن، به فراموشی سپرده میشود.
گاه ترانه ها از شعر هم فراتر میروند. چون در بطن شان موسیقی جریان دارد. که خود نوازشگر روح و روان است.
آخرین نظرات: