برداشت های من از کتاب «چگونه کمال گرا نباشیم»:
کمال گرایان، به دنبال دریافت تائید بیشتری از دیگران هستند اما همیشه کمترین سهم نصیبشان میشود.
کمال گرایان، بیشترین ترس را از اشتباه کردن دارند. آنها حس میکنند با هر اشتباهی، تلاشی که برای تثبیت شان در جهان کرده اند نیست میشود که این امر اضطراب در عملکردشان را نیز تشدید میکند.
افراد کمال گرا، بسیار نسبت به خود بی رحمند. آنها تصویری ایده آل در ذهن دارند که هر چیزی کمتر از آن مورد پسندشان واقع نمیشود و هر موفقیتی از نظرشان مزخرف به نظر میرسد.
به تعویق انداختن کارها، ویژگی بارز افراد کمال گراست. این به معنای تنبلی شان نیست، بلکه حاصل ترس و اهداف پیچیده ای است که برای خود دست و پا کرده اند.
کمال گرایی همیشه هم بد نیست. استفان گایز در این کتاب افراد کمال گرا را به دو دسته تقسیم میکند«روان رنجور و نرمال»
اما کمال گرایان نرمال، هرگز به کمال گرایی شان اقرار نمیکنند و از آن مانعی برای عملگرا بودن نمی سازند. این ویژگی در رفتار و کردارشان نهادینه شده است.
آنان تلاش میکنند هر کاری را به درست ترین شکل ممکن به انجام برسانند نه لزومن بهترین.
آخرین نظرات: