چرا به تنهایی نیاز داریم؟
بودن همیشگی در جمع آدمهایی که حتی سلایق مشترکی با آنها نداریم، از این محفل به آن محفل رفتن، سر خود را با انواع چیزهای بی معنی گرم کردن، برای التیام از زخم های یک رابطه به رابطه ی دیگری پناه بردن، همه اینها نشان دهنده ی فرار انسان ها از تنهایی است.
به گمانم بزرگترین دلیل این گریز، عدم روبرو شدن با خود واقعی مان است. خودی که درزیر انبوهی از نقاب ها پنهان کرده ایم تا قوی تر، مهربان تر و صبورتراز همیشه به نظر برسیم.
همه ی ما انسان ها تا حدودی شکننده ایم. کم و بیش در وجودمان ترسهایی رخنه کرده اند و در مقطعی از زندگی اندوه را در شمایل مختلفی تجربه کرده ایم. اما تا زمانی که با این رنج ها و ضعف ها روبرو نشویم عملا راه به جایی نمیبریم.
تنهایی فرصتی است برای خودشناسی. جایی که نقاب ها رنگ میبازند و انسان با خود حقیقی اش روبرو میشود.
ما به تنهایی نیاز داریم تا تفکر کنیم، تا درونمان را بکاویم، ویران شویم و سپس از میان خرابه ها دوباره رشد کنیم.
البته این خودکاوی تا جایی اثر مثبت دارد که منجر به روان نژندی نشود. چرا که در جوامع امروزی، تنهایی برای بعضی از افراد یک انتخاب است. یک جور جدا افتادگی از مردم و پناه بردن به انزوا برای مصون ماندن از هر چیزی. این نوع تنهایی آسیب زننده است. همان گونه که یکی از مشاهیر میگوید: « در انزوای مطلق نمیشود انسان شد».
آخرین نظرات: