هرازگاهی از خودم میپرسم چرا کاری که انجامش از دیگران زمان کمی میگیرد، برای من تا این حد زمان بر است؟ چرا هرگز برای خودم زمان کافی ندارم؟
راه دوری نمیروم، از همین یادداشت های روزانه میگویم که گاهی کل زمانم را به خود اختصاص میدهند. شاید مایه ی تعجب باشد اما حقیقت این است که از اول روز بساط نوشتن را پهن میکنم و انقدر با این نوشته های پراکنده کلنجار میروم که انتشارشان به آخر شب میکشد.
کارهای روزمره هم که جای خود دارند.
اما همین که درگیر یک کار ناتمام میشوی، افسار آن روز به کل از دستت در میرود. فکر میکنم دچار یک جور وسواس فکری شده ام. این همان عاملی است که از سرعت عملم می کاهد.
چگونه سرعت عملم را بیشتر کنم تا دچار ضیق وقت نشوم؟
میگویند قبل از انجام هرکاری باید فکر کرد. اما گاهی لازم است بدون مقدمه رفت سر وقت کار. پیش ازآنکه وسواس فکری غالب شود.
محدودیت زمانی تعیین کنیم. موضوعی که امروز در نوشتیار هم مطرح شد. به این معنی که هرکاری را در یک زمان مشخص به سرانجام برسانیم.
آخرین نظرات: