ذهن منعطف

زیر تخت خواب من، محل اجسام مفقوده است. یعنی هر چیزی که گم میشود را میتوان در آن جست. البته اگر سالم مانده باشد.

مدتهاست نیلا، تمام وسایل ریز را آنجا جاساز میکند. تازه امروز این را فهمیدم. همین که دیگر مجبور نیستم روزهای پیاپی دنبال وسایلم بگردم، جای شکرش باقیست.

در کلاس نوشتیار، یکی از دوستان روانشناس، مسئله ی جالبی را مطرح کرد. تحت عنوان، انعطاف پذیری ذهن.
میگفت که ذهن هم مثل سایر اعضای بدن نیاز به ورزش و رسیدن به انعطاف دارد. این رویکرد به انسانها در چالش ها و بحران، کمک شایانی میکند.

پیش از اینکه بچه دار شوم، در اطرافم همه چیز تمیز و منظم بود. من به نظم عادت کرده بودم. به اینکه هر چیزی سرجای خودش باشد. در حال حاضر، ذهنم این آشفتگی را نمیپذیرد و اوضاع را برایم پیچیده میکند.

چگونه یک نفر، با ریخت و پاش و خرابکاری فرزندش راحت تر کنار می آید. حتی آن را یک پدیده ی طبیعی تلقی میکند و یکی مثل من، تا حد فروپاشی پیش میرود.

مفهوم انعطاف شاید همین باشد، ذهنمان را طوری تربیت کنیم که با تغییر موقعیت سازگار شود و از عادت های امنش فاصله بگیرد.

به اشتراک بگذارید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پست های مرتبط