صفحه ی گوگل را باز کردم. طرز تهیه ی کوکو سیب زمینی.
دوباره خراب کاری کرده بودم. میخواستم این گندی که زده ام را یک جوری ماست مالی کنم.
چند تایی از آن مادر مرده ها دورشان سوخت و از وسط خمیر شدند. بقیه هم که کاملن وا رفته و یا بهتر است بگویم به فنا رفته بودند. اصلا مگر میشد جمعش کرد.
راستش من هرگز کوکو درست کردن را یاد نگرفتم. شاید به این دلیل که جزو غذاهای مورد علاقه ام نبود و به قول معروف، به مذاقم خوش نمی آمد.
صدای مهمان ها از داخل هال شنیده میشد. انگاردوباره بحث داغ مهاجرت بود. یکی از آنها میگفت که فلان همسایه مان رفته خارج، هنوز یک ماه نشده دلش برای وطن پر میزنه. آن یکی میگفت، ای بابا همه ی آدما که برای مهاجرت ساخته نشدند. راستم میگفت. مثل من که برای کوکو درست کردن ساخته نشده بودم.
شاید به نظر ساده می آمد، اما منسجم کردن آن همه مواد که با هم هیچ سنخیتی نداشتند، اصلا کار ساده ای نبود.
بحث هر لحظه داغ تر میشد. من دیگر چیزی نمیشنیدم، جز صدای جلیز ولیز یک ابَر کوکوی بد قواره که وسط ماهیتابه خودنمایی میکرد.
آخرین نظرات: