بودن همیشگی در جمع آدمهایی که حتی سلایق مشترکی با آنها نداریم ، از این محفل به آن محفل رفتن ، سر خود را با انواع چیزهای بی معنی گرم کردن ، برای التیام از زخم های یک رابطه به رابطه ی دیگری پناه بردن ، همه اینها نشان دهنده ی فرار انسان ها از تنهایی است .
به گمانم بزرگترین دلیل این گریز , عدم روبرو شدن با خود واقعی مان است . خودی که درزیر انبوهی از نقاب ها پنهان کرده ایم تا قوی تر ، مهربان تر و صبورتراز همیشه به نظر برسیم.
همه ی ما انسان ها تا حدودی شکننده ایم . کم و بیش در وجودمان ترسهایی رخنه کرده اند و در مقطعی از زندگی اندوه را در شمایل مختلفی تجربه کرده ایم . اما تا زمانی که با این رنج ها و ضعف ها روبرو نشویم عملا راه به جایی نمیبریم .
تنهایی فرصتی است برای خودشناسی . جایی که نقاب ها رنگ میبازند و انسان با خود حقیقی اش روبرو میشود .
ما به تنهایی نیاز داریم تا تفکر کنیم ، تا درونمان را بکاویم ، ویران شویم و سپس از میان خرابه ها دوباره رشد کنیم . البته این خودکاوی تا جایی اثر مثبت دارد که منجر به روان نژندی نشود . چرا که در جوامع امروزی، تنهایی برای بعضی از افراد یک انتخاب است . یک جور جدا افتادگی از مردم و پناه بردن به انزوا برای مصون ماندن از هر چیزی . این نوع تنهایی آسیب زننده است . همان گونه که یکی از مشاهیر میگوید « در انزوای مطلق نمیشود انسان شد » .
ارتباط جزئی جدایی ناپذیر از زندگیست . به طوری که ، یک ارتباط صحیح و متعادل انسان را به کمال میرساند .
ما در ارتباط های انسانی معنا پیدا میکنیم و در اصل به تنهایی نیاز داریم ، تا با روحی ورزیده تر به اجتماع برگردیم.
چرا مسئله ی تعادل در ارتباط ضروریست؟
مثال جوجه تیغی های شوپنهاور : داستان از این قرار است که روزی زمستانی ، جمعی از جوجه تیغی ها به هم نزدیک میشوند تا از سرما یخ نزنند . ولی تیغ هایشان در تن هم فرو میرود و مجبور میشوند از هم فاصله بگیرند . این داستان ادامه داشت . هرگاه نیاز به گرم شدن بود ، این اتفاق می افتاد و دوباره تیغ ها مشکل ساز می شدند.
اینجاست که تعادل در روابط انسانی ضرورت پیدا میکند . یعنی حفظ یک فاصله ی مناسب با دیگران .
از تنهایی به میان مردم می گریزم و از مردم به تنهایی پناه میبرم «دکتر علی شریعتی»
2 پاسخ
به گمانم بزرگترین دلیل این گریز , عدم روبرو شدن با خود واقعی مان است
من مدتهاست در مورد این موضوع فکر میکنم .و از زمانی که تصمیم گرفتم خودم را دوست داشته باشم . دیگر از خودم فرار نکردم. خودم بودم زیرا آن خود حالا زیباتر شده
ممنونم از دیدگاه زیباتون