دیگر نمیتوانست بخندد ، آن هم شبیه لبخندی که درقاب عکس نقش بسته بود.
هرچقدر تقلا میکرد تلخ تر میشد ، انگار وصله ای بر لبانش دوخته باشند ، همین قدر مصنوعی .
او رفته بود ولبخندهایشان روی دیوار منقضی شده بود.
به اشتراک بگذارید
دیگر نمیتوانست بخندد ، آن هم شبیه لبخندی که درقاب عکس نقش بسته بود.
هرچقدر تقلا میکرد تلخ تر میشد ، انگار وصله ای بر لبانش دوخته باشند ، همین قدر مصنوعی .
او رفته بود ولبخندهایشان روی دیوار منقضی شده بود.
آخرین نظرات: