ناامیدی

پس از یک هفته انتظار بلاخره جلسه ی دوم کارگاه تمرین نوشتن برگزار شد و اما بخشی که همیشه برایش ذوق دارم رها نویسی است که این بار به طرز متفاوتی انجام گرفت . و من اسمش را گذاشتم عشقبازی با واژه ها .
دوباره ناامیدی به جانم افتاد و به جانم افتاد ناامیدی . انچنان ناامیدی به جانم افتاد که ناامید از جانم افتادم و جانم افتاد از ناامیدی .
خوشبختانه این روزها وسوسه هایم فروکش کرده اند . دیگر از خودم انتظارات عجیب و غریب ندارم و به قول استاد دست از یقه ی مبارکم برداشته ام .

 

 

 

 

 

.

به اشتراک بگذارید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پست های مرتبط