رو به باخت
میگفت: روزهایم عجیب کسل کننده اند. تنها مامن تنهاییم، اینستاگردی و خواب بی وقفه است. گفتم: پس کجا رفت آن روزهایی که برای گرفتن پایان
میگفت: روزهایم عجیب کسل کننده اند. تنها مامن تنهاییم، اینستاگردی و خواب بی وقفه است. گفتم: پس کجا رفت آن روزهایی که برای گرفتن پایان
امروز بیشتر وقتم در آتلیه گذشت. از زمان تولد نیلا، تمام عکسهای ماهگردش را خودم گرفته ام. همیشه تلاش میکردم ایده های خلاقانه ای پیاده
من اگر جای گذشته بودم، راه هر حسرت را میبستم. من اگر جای گذشته بودم، هیچ روزی را آبستن حادثه نمیکردم. من اگر جای گذشته
تمرین ایزوله اصطلاحی ست در بدن سازی که در آن هدف، تنها پرورش یک مفصل خاص و قوی کردن آن است. تصور کنید در روزهای
داستان درباره ی استادی به اسم آهینیف است که در شب عروسی دخترش دچار دردسر عجیبی میشود. او برای سرکشی غذا به آشپزخانه رجوع میکند
حوالی ظهر بود. از خواب بیدار شد. دستش را خم کرد تا گوشی موبایل را بردارد. مدتها بود که روزش را این گونه آغاز نمیکرد.
وقتی در جمع شان قرار میگیرم، حرف چندان مشترکی ندارم. خاطره ای عمیق و یا گذشته ای که مرا به انها پیوند بدهد. بلد نیستم
تازگی ها نیلا به دفتر و کتاب هایم، تمایل خاصی نشان میدهد. گاهی که دم دست میگذارم، از من می قاپد و خط خطی شان
همیشه گمان میکردم نویسنده ی خوبی خواهم شد. چرا که خوب بلد بودم واژه ها را کنار هم قرار دهم و از آنها بنای محکمی
همیشه از دندانپزشکی واهمه داشتم. از صندلی عجیبش گرفته تا ابزارهای تیز و برنده ای که در برخورد با دندان صدای قرچ قروچ ایجاد میکردند.