جدیدترین مطالب
یادداشت های روز

تهمت

داستان درباره ی استادی به اسم آهینیف است که در شب عروسی دخترش دچار دردسر عجیبی میشود. او برای سرکشی غذا به آشپزخانه رجوع میکند

ادامه مطلب »
یادداشت های روز

غول حواسپرتی

حوالی ظهر بود. از خواب بیدار شد. دستش را خم کرد تا گوشی موبایل را بردارد. مدتها بود که روزش را این گونه آغاز نمیکرد.

ادامه مطلب »
یادداشت های روز

معاشرت

وقتی در جمع شان قرار میگیرم، حرف چندان مشترکی ندارم. خاطره ای عمیق و یا گذشته ای که مرا به انها پیوند بدهد. بلد نیستم

ادامه مطلب »
یادداشت های روز

الگو

تازگی ها نیلا به دفتر و کتاب هایم، تمایل خاصی نشان میدهد. گاهی که دم دست میگذارم، از من می قاپد و خط خطی شان

ادامه مطلب »
یادداشت های روز

نانوشته ها

همیشه گمان میکردم نویسنده ی خوبی خواهم شد. چرا که خوب بلد بودم واژه ها را کنار هم قرار دهم و از آنها بنای محکمی

ادامه مطلب »
یادداشت های روز

دندان آهکی

همیشه از دندانپزشکی واهمه داشتم. از صندلی عجیبش گرفته تا ابزارهای تیز و برنده ای که در برخورد با دندان صدای قرچ‌ قروچ ایجاد میکردند.

ادامه مطلب »